ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
پاییز
باز خواه ام گشت
برایِ چشیدنِ
حسِ نوبرانه ی صدای ات
که به من خواهد رسید
نمی دانم
اگردر انتظارم نباشی
کجا متوقف کنم
راه ام را
بر اسکله
به باغِ ِ انار
بر قلبِ تو
که مدام سفر می کنم در آن؟
اکنون
باور دارم
این خیالِ دور
به زودی
به پایان می رسد
و من
باز خواهم گشت
برایِ شنیدنِ صدایی
که روایِ داستان هایِ عاشقانه است
لبانش امّا
طعمِ بوسه را نچشیده اند.
فرشته نوری
خواهرم
گاهی از پا که می فتد
تن می دهد به خستگی
و می گوید:
شوهرم
پنهان می کند حقیقت را
در جیبِ کت اش
کنارِ سکوت اش، کنارِ خستگی اش
پیدایش که می کنم
می گذارم اش همانجا که بوده است
نزدیکِ پنجرهای
که رو به درختانِ غبار گرفته باز میشود
و چون پرنده ای هراسان
که بال های اش را از دست داده است
جیغ می کشم
زندگی ام تلخ است خواهر
نمی توانم با صدایِ بلند بخندم
عطریِ از شکوفه های بهارنارنج
به مشام ام نمی رسد
کسی نمی بیند که لبان ام دیگر جوان نیستند
لباس هایِ خواب را ازیاد برده ام
و تخت خواب - بگذریم
و این
بویِ بنگ و افیون
هم چنان باقی می ماند
در پس میله ها ی سینه ی شوهرم
می شنوم
صدایِ پایِ زندان بان را
صدای ِ باز شدنِ درِ بزرگِ آهنی را
از کجا آمده است
این همه رنگِ سیاه؟
تا قطره قطره
از زخمِ انگشتان اش بچکد
خواهر
لبخند و بوسه که نداشته باشی
زندگی چه دارد
که به تو بدهد؟
فرشته نوری